نود و سه یا

نیازی نبود

    نظر

هوگو چاوز

 

گفته اند که به هوای حاشیه نباید از متن غافل شد.(علیکم بالمتون لا بالحواشی) و درست گفته اند، زیراحاشیه ها فقط حاشیه اند نه بیشتر.اما گاهی حاشیه ها گره های پنهان متون را باز می کنند و مفسر مبهمات می شوند.پس حاشیه نویسی گاهی پسندیده است.بعد از درگذشت رییس جمهور ونزوئلا حواشی بسیاری در کشور ما به وجود آمد که برخی از آنها بی ارزش و کم اهمیت بود، اما به حکم وظیفه شرعی، نمی توان از برخی موارد چشم پوشی کرد.

عرف دیپلماتیک ایجاب می کند که رییس جمهور کشور ما، درگذشت بالاترین مقام کشور دوست را تسلیت بگوید و شاید در مراسم تشییع او هم شرکت کند.اما در پیام تسلیت احمدی نژاد به مناسبت درگذشت هوگو چاوز از تعابیری استفاده شد که مسمایی نداشت،مثل واژه مقدس «شهید».
هوگو چاوز یک رییس جمهور مسیحی بود که در مقابل دولت های جهانخوار به ویژه آمریکا و اسراییل ایستاد و از مظلومان فلسطینی دفاع کرد.آزادی خواه بود و برای استقلال کشورش ایستادگی کرد و مردم کشورش به همین دلایل او را دوست داشتند.ولی با این همه نمی شود او را همچون یک مسلمان به حساب آورد.

استاد شهید مطهری می فرماید: «مرگی شهادت است که انسان با توجه به خطراتی احتمالی یا یقینی فقط به خاطر هدف مقدس و انسانی، یا به تعبیر قرآن‏ «فی سبیل الله» از آن استقبال کند. و شهادت دو رکن دارد: یکی اینکه در راه خدا باشد، دوم آنکه هدف مقدس باشد

 

شهید مهدی زین الدین

 

آقای احمدی نژاد، هر مرگی شهادت نیست، بلکه رکن اصلی شهادت این است که «فی سبیل الله» باشد، ذره ای غیر خدا در آن راه نداشته باشد. شهادت یعنی جان را خالصانه تقدیم به معبود کردن.مگر در قرآن ندیده اید که:
وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ (بقره آیه 154)
فَقاتِلْ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ لا تُکَلَّفُ إِلاَّ نَفْسَکَ وَ حَرِّضِ الْمُؤْمِنینَ عَسَی اللَّهُ أَنْ یَکُفَّ بَأْسَ الَّذینَ کَفَرُوا وَ اللَّهُ أَشَدُّ بَأْساً وَ أَشَدُّ تَنْکیلاً (نساء آیه 84)
إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذینَ یُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ (صف آیه 4)

و ده ها آیه دیگر که با یک نگاه گذرا در قرآن، آنها را می بینید. آقای رییس جمهور! شما با کدام دلیل شرعی، یک واژه ی شرعی را در مورد کسی که ملتزم به شرع نیست به کار بردید؟ با کدام منطق، مرگ چاوز را به شهادت تعبیر کردید در حالی که چاوز «الله» را نمی شناخت تا بخواهد در راه او خود را به دست مرگ بسپرد؟ اگر او به الله معرفت داشت باید در طول چندین سال رابطه نزدیک با ایران که مرکز تشیع است ، به رسالت نبی مکرم(ص) و ولایت علی معظم(ع) اعتراف می کرد.

 

هوگو چاوز

 

شهادت مقام بلندی است که مطابق فرموده حضرت خاتم الانبیاء(ص) هیچ خیری بالاتر از آن نیست.پیامبر رحمت(ص) فرمود:« فَوْقَ‏کُلِ‏بِرٍّ بِرٌّ حَتَّی یُقْتَلَ الرَّجُلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَإِذَا قُتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ تَعَالَی فَلَیْسَ فَوْقَهُ بِرٌّ» (ترجمه:بالاتر از هر نیکی، نیکی دیگری وجود دارد تا اینکه انسان در راه خدا کشته می شود، و در این هنگام بالاتر از آن، نیکیی وجود ندارد.) حال به کدام برهان یک مسیحی(هرچند که آزادی خواه و استقلال طلب باشد) به این مقام می رسد؟ در حالی که آن آزادی خواهی هم در راه دنیای مردمش بوده نه در راه الله.شاید بد نباشد که برایتان روایتی در وصف مقام شهدا ذکر کنم:

حضرت سجاد(ع) فرمود:« للشّهید سبع خصال من اللَّه أوّل قطرة من دمه مغفور له کلّ ذنب یقع راسه فی حجر زوجتیه من الحور العین و تمسحان الغبار عن وجهه و تقولان مرحبا بک و یقول هو مثل ذلک لهما یکسی من کسوة الجنّة تبتدره خزنة الجنّة بکلّ ریح طیّبة ایّهم یاخذه معه ان یری منزله  یقال لروحه اسرح فی الجنّة حیث شئت ان ینظر فی وجه اللَّه و انّها لراحة لکلّ نبیّ و شهید.»(ترجمه:برای شهید هفت خصلت و امتیاز است: 1- اول قطره خونی که از بدنش جاری شود تمام گناهانش آمرزیده می‏شود. 2- همسران بهشتی‏اش سرش را به دامن می‏گیرند و غبار از چهره‏اش پاک می‏کنند و به او می‏گوید: آفرین بر تو باد. 3- از لباسهای بهشتی می‏پوشد. 4- خزانه داران بهشت در استقبال او با عطرهای مینوئی و بوهای خوش با یک دیگر مسابقه می‏گذارند تا از دست کدام، گلهای بهشتی را بگیرد 5- منزل و مکانش را در بهشت مشاهده می‏کند 6- به روان پاکش می‏گویند در هر جای بهشت که می‏خواهی استراحت کن. 7- به چهره عظمت حق تعالی نگاه می‏کند و آن برای پیامبر و شهیدان سبب آرامش و راحت است.)

امام راحل(ره) در مورد خصلت پنجم شهید که در این روایت آمده می فرماید:« مقام شهید چقدر مهم است که همه حجب و پرده‏ها برداشته می‏شود و کمال مطلق را می‏بیند. چون به اختیار تمام پرده‏های مادی را بالا زده‏ است و از پوسته آنها بیرون آمده، مال و جان و زن و فرزند و تمایلات نفسانی و همه چیز خود را در راه خدا داده است و از این مقامی بالاتر تصور نمی‏شود

راغب اصفهانی در معنی آیه‏ «وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ‏»  می گوید: شهید را به این سبب شهید گویند که در حال شهادت نعمتهای آن جهان را می‏بیند. یا به واسطه آنست که نزد خدا حاضر می‏شود، چنانچه می‏فرماید: «عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ‏».

آقای رییس جمهور! شما کدام یک از این خصلت ها را در هوگو چاوز دیدید که او را تا سر حد شهادت ستودید؟!

 

هوگو چاوز 

 

آیات169 و 170 سوره آل عمران می فرماید:« وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ فَرِحِینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ» (ترجمه:و هرگز گمان مبر آنها که در راه خدا کشته شده‏اند، مردگانند؛ بلکه آنها زندگانی هستند که نزد پروردگارشان روزی داده می‏شوند. آنان بخاطر آنچه خداوند از فضلش به آنها داده، شادمانند و به کسانی که به دنبال ایشانند، ولی هنوز به آنها ملحق نشده‏اند، مژده می‏دهند که نه ترسی بر آنها است و نه غمی خواهند داشت.)امام صادق(ع) در ذیل این آیات می فرمایند:« هُمْ‏ وَ اللَّهِ‏ شِیعَتُنَا إِذَا دَخَلُوا الْجَنَّةَ وَ اسْتَقْبَلُوا الْکَرَامَةَ مِنَ اللَّهِ‏ اسْتَبْشَرُوا بِمَنْ لَمْ یَلْحَقْ بِهِمْ مِنْ إِخْوَانِهِمْ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فِی الدُّنْیَا أَلَّا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ‏ » (ترجمه:به خدا سوگند آنها شیعیان ما هستند و به سوی کرامت از جانب خداوند می روند و به برادران مومنشان در دنیا که هنوز به آنها ملحق نشده اند مژده می دهند که ترسی و غمی برای آنها نیست.)

آقای احمدی نژاد! خدا و رسولش و مومنین، شایسته نمی دانند که شما هوگو چاوز را در این مقام بنشانید.اصلا اگر شما مجبور به استفاده از کلمه مقدس«شهید» بودید چرا در مورد حضرات آیات مجتهدی تهرانی و خوشوقت از این واژه بهره نگرفتید؟ آیا آن بزرگواران از یک غیر مسلمان سزاوارتر نبودند؟
آقای رییس جمهور! شما واژه شهید را به ثمن قلیل فروختید. اما به این معامله بسنده نکردید و مسئله رجعت را هم که نزد شیعه مسلّم و حتمی است، به میدان آورید و نوشتید که «تردید ندارم که او[هوگو چاوز]بازخواهد گشت و به همراه همه صالحان و حضرت مسیح(ع) و تنها باقیمانده از نسل پاکان، انسان کامل، خواهد آمد.» شما به بازگشت چاوز به همراه مسیح و انسان کامل اعتقاد دارید و این اعتقاد را اگر از علمای شیعه آموخته اید، دلیلش را برای ما هم بیان کنید تا ما نیز آگاه شویم! اما اگر از جای دیگری! فرا گرفته اید، پس روشن می شود که فراموش کرده اید که هفت سال پیش تر چه گفتید؟ یادآور می شوم،شما گفتید:« اگر بخواهیم به آن جامعه الگو برسیم، باید اینها را دنبال کنیم. و من فکر می کنم که علمای بزرگ، علمای اسلام که در طول تاریخ پرچمدار عزت و عدالت بوده اند، امروز باید بیش از گذشته پرچمدار باشند. ما باید این کشور را اسلامی اداره کنیم. چه کسی باید روشهای اسلامی را تبیین کند و در اختیار مجریان قرار بدهد. ما می خواهیم الگوهای اسلامی را در جامعه پیاده کنیم. چه کسی باید اینها را تبیین کند؟ در نظام برنامه ریزی، پولی و بانکی، برنامه های اقتصادی و فرهنگی مان؛ چه کسی باید محتوای تربیتی را در آموزش و پرورش ما تنظیم کند و ارائه بدهد. بله، بحثهای کلی را داریم؛ آنکه بشود به کلاس رفت و به دانش آموزش تعلیم داد. چه کسی این کار را باید بکند؟ آن پشتوانه عظیم اسلام و انقلاب و آن ذخیره بی پایان، غیر از علمای بزرگوار اسلام هستند؟»[سخنرانی احمدی نژاد در چهاردهمین اجلاس مجلس خبرگان رهبری - 16 شهریور   1384]

در آخر فقط می توانم به شما بگویم: نیازی نبود... 

 

احمدی نژاد


سیمــرغ خیــالم

    نظر

سیمرغ خیال

 

آیـــــــــا شود آنــــــــروز تــــــــــرا باز ببینم

همراهـــــــــی خودم همـــــــدم و همراز ببینم

از قــــامت استــــــــــــاده ی شمشــــاد غمینم

در صحن چمن ســــــــــــــــــرو ترا ناز ببینم

از همـــــــرهی با مـــــــردم نااهل به گریــــزم

یک یـــــــار و انس نیست که دمســـــاز ببینم

با تو بشــــود زنده گی تمـــــــــــــــدیدِ دوباره

انجــــــــــام چنیــــن زنده گی آغـــــــاز ببینم

دست تو بگیـــــــــــرم بــروم گوشه ی خلوت

دور از رقبــــــــاء تاکــــــــه تــــرا ساز ببینم

در باغ خِـــــــــــــــرد استی نوازشــگر معنی

من گلشن ِ زیبــــــــــــایی گلبـــــــــــــاز ببینم

هــــــر جای که باشـــــی به بلنـــدا تو قرینی

من جلوه ی ســـــــــــــرو تو سرافراز ببینم

سیمــــــــرغ خیــالم شده افسرده و غمگین

بر گــــــــرد و بیـــــــــا تاکــــه فلکتار ببینم

جان چیست؟ ولی میکنم هـــــر لحظه فدایت

آن دم که تـــــــرا با خود هـــــــم آواز ببینم

محمود وشــــان رخ بگــــــذارم به کف پات

جانانـــــــــه ی خود را کــــه چو ایاز ببینم

-------------------------------------------

چهارشنبه 23 حوت 1391 هجری خورشیدی

که برابر میشود به 13 مارس 2013 میلادی

ســـــــــرودم

احمد محمود امپراطور

افغانستان


خواب و خیال

    نظر

خوشـــــاآن دل که دنبـــال تـوباشد
خوشاآن کس که خوشحال توباشد
خوشاچشمی که غـیرازتو نبیــــند
نظــرگاهــش فقــط خــــال توباشد


نگـــار من فـــدای خـطّ وخالت
فـــدای چشــم وابروی هلالت
زحُســن بی مثـالت کم نگردد
اگریک لحــظه بنمایی جمالت


جمالت را مگر عاشــــق نبودم
ویادرعشق خود صـــادق نبودم
دریغ ازمن چه میداری وصالت
مگـــروصـــل تورالایــق نبودم؟


دلا هرشب بخـــوابم باخیالت
مگر بینم جمــــال بی مثــالت
ندیدم روی توحتــّی به رؤیــا
توکه کشتی مرا خونم حلالت


نگار من فــدای روی ماهت
دل ازمن میبری باهرنگاهت
به ابروی کمان وتیر مژگان
منم صـــید نگاه گـاه گـاهـت


فدای چشــم وابروی سیــاهت
منم مشــتاق یک لحظه نگاهت
ســـرراهــت نشیــــنم تابیـــایی
به دامــانم نشیــند گـــرد راهت


*صدای پای باران*

    نظر

میدانیـــ ؟؟

بارانــ که می بارد صدای پای عشق را می توان شنید..

بارانــ که می بارد صدای پای تولد را می توان شنید..

بارانــ که می بارد صدای پای آب شدن یخ قلب ها را می توان شنید..

بارانــ که می بارد صدای پای اجابت را می توان شنید..

بارانــ که می بارد صدای پای زندگی را می توان شنید..

و صدای پای رویش را....

.

.

نمیدانم چه شد باران گرفت..

ایستاده بودم..

محکم و صبور..

خسته از زمانه..

مقابل باب الجواد..

و منتظر..

اما به ناگاه...

دلمــ لرزید..

بارانــ بارید..

باران چشمهایم..

و من شنیدم..

صدای رد پای عشق را..

صدای رد پای تولد را..

صدای رد پای شروعی دوباره را..

صدای رد پای محبت را..

و صدای رد پای سبز شدن را..

و او مرا می نگریست...

نگاهی سرشار از عشق و محبت..

و من در زیر بارش نور خورشید

جوانه زدم..

.

.

میدانیـــ ؟؟

همسایه ی کشتی نجات بخشمان که باشی..

همه زندگیت در مقابل باب الجواد خلاصه می گردد..

میدانیـــ ؟؟

عاشق که باشی

بی اختیار چشمهایت شروع به باریدن می کنند..

میدانیـــ ؟؟

عشق سن و سال نمی خواهد..

آخر میدانیـــ چرا ؟؟

دوست داشتن

نه " از کِی " می شناسد

نه " تا " می شناسد

و نه " چرا "....

کافیست دلت را خانه محبت کنی..

آن زمان است که بارش بارانــ چشمهایت،زندگی می بخشد..

و حالا باب الجواد پُر شده از عطر وجود

تو

ت